هنرمندان تأثیرگذار بر پستمدرنیسم

در عرصهی پرتلاطم هنر معاصر، پستمدرنیسم همچون موجی خروشان، بنیانهای سنتی هنر را به چالش کشید و افقهای تازهای را پیش روی هنرمندان و مخاطبان گشود. این جنبش که از اواسط قرن بیستم شکل گرفت، واکنشی به یکنواختی و قطعیت مدرنیسم بود و با شکستن مرزهای میان فرهنگ عامه و هنر والا، گذشته و حال، شرق و غرب، افسانه و واقعیت، چهرهی هنر را برای همیشه دگرگون ساخت. در این مقاله، به بررسی زندگی و آثار تأثیرگذارترین هنرمندان پستمدرن میپردازیم؛ شخصیتهایی که با نگاهی متفاوت و جسارتی مثالزدنی، مفاهیم بنیادین هنر را بازتعریف کردند و میراثی ماندگار از خود بر جای گذاشتند.
پیشگامان انقلاب پستمدرن؛ مرزشکنان اولیه
پستمدرنیسم در هنر، خاستگاه مشخصی ندارد، اما میتوان ردپای آن را در آثار هنرمندانی یافت که از اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی شروع به زیر سؤال بردن ارزشهای زیباییشناختی مدرنیستی کردند. این پیشگامان با ترکیب مرزهای میان محتوا و فرم، هنر و زندگی روزمره، راه را برای ظهور کامل پستمدرنیسم هموار ساختند.
رابرت راشنبرگ؛ پل میان انتزاع و پاپ
رابرت راشنبرگ Robert Rauschenberg (۱۹۲۵-۲۰۰۸) را میتوان یکی از مهمترین پیشگامان هنر پستمدرن دانست. او با ایجاد آثاری که «ترکیبها» (Combines) نام گرفتند، مرزهای میان نقاشی و مجسمهسازی را در هم شکست. راشنبرگ با استفاده از اشیای روزمره مانند بالش، پتو، بطریهای نوشابه و حتی یک تخت، در کنار رنگ و بوم، هنری را خلق کرد که نه کاملاً نقاشی بود و نه مجسمه. اثر معروف او «تخت» که در سال ۱۹۵۵ خلق شد، نمونهای بارز از این رویکرد است. راشنبرگ با استفاده از یک پتو، ملحفه و بالش واقعی که با رنگ پوشانده شده بودند، اثری خلق کرد که مرز میان زندگی روزمره و هنر را محو میکرد. او همچنین با استفاده از تکنیکهای چاپ سیلک اسکرین، تصاویر رسانهای را در آثارش ادغام کرد و به این ترتیب، پیوندی میان هنر انتزاعی اکسپرسیونیستی و هنر پاپ ایجاد نمود.

جسپر جانز؛ بازنمایی اشیای آشنا
جسپر جانز Jasper Johns (متولد ۱۹۳۰) با نقاشیهای خود از پرچم آمریکا، اعداد و اهداف تیراندازی، چالشی اساسی برای هنر انتزاعی مدرنیستی ایجاد کرد. جانز با انتخاب موضوعاتی که به قول خودش «چیزهایی بودند که ذهن از قبل میشناخت»، مرز میان بازنمایی و انتزاع را مبهم ساخت. اثر «پرچم» او که در سال ۱۹۵۴-۱۹۵۵ خلق شد، پرسشهای عمیقی درباره ماهیت بازنمایی مطرح میکرد: آیا این اثر، نقاشی از یک پرچم است یا خود پرچم؟ آیا یک نماد ملی است یا یک اثر هنری؟ این پرسشهای فلسفی درباره ماهیت تصویر، بازتاب و واقعیت، مشخصه بارز اندیشه پستمدرن است.
هنر پاپ؛ آینه جامعه مصرفگرا
هنر پاپ، به عنوان یکی از نخستین جنبشهای هنری که واکنشی آشکار به مدرنیسم متعالی بود، نقشی محوری در شکلگیری زیباییشناسی پستمدرن ایفا کرد. هنرمندان پاپ با استفاده از تصاویر فرهنگ عامه و کالاهای مصرفی، مرز میان هنر والا و فرهنگ توده را از میان برداشتند.
اندی وارهول؛ فیلسوف تکثیر و شهرت
اندی وارهول Andy Warhol (۱۹۲۸-۱۹۸۷) را میتوان برجستهترین چهره هنر پاپ و یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان پستمدرن دانست. او با آثاری مانند «قوطیهای سوپ کمپبل» و پرترههای تکثیرشده از مشاهیر مانند مرلین مونرو، مرز میان تولید انبوه و هنر اصیل را از میان برداشت. وارهول با استفاده از تکنیکهای چاپ سیلک اسکرین و رویکرد تولید کارخانهای (که استودیوی او را «کارخانه» مینامیدند)، مفهوم «اصالت» در هنر را به چالش کشید. او به جای تأکید بر استادی فنی یا بیان شخصی که مشخصه هنر مدرنیستی بود، بر تکرار، مکانیکی بودن و سطحی بودن تأکید میکرد. وارهول همچنین با عبارت معروف خود «در آینده، هر کس برای پانزده دقیقه مشهور خواهد بود»، به درستی فرهنگ رسانهای و شهرتمحور آینده را پیشبینی کرد؛ موضوعی که امروز با گسترش رسانههای اجتماعی، بیش از پیش نمود یافته است.

روی لیختنشتاین؛ داستانهای مصور در گالریهای هنری
روی لیختنشتاین Roy Lichtenstein (۱۹۲۳-۱۹۹۷) با استفاده از زبان بصری کمیکها و داستانهای مصور، نوع دیگری از هنر پاپ را خلق کرد. آثار او با نقاط بندی (Ben-Day dots) بزرگشده، خطوط سیاه پررنگ و رنگهای اصلی درخشان، زبان بصری مخصوص به خود را ایجاد کردند. آثاری مانند «دختری با توپ» (Girl with Ball) و «غرقشدگی» (Drowning Girl) نه تنها از نظر زیباییشناختی با هنر متعالی مدرنیستی در تضاد بودند، بلکه با استفاده از فرهنگ عامه به عنوان منبع الهام، مرزهای میان هنر «پست» و «والا» را زیر سؤال میبردند.
کلاس اولدنبرگ؛ بازی با مقیاس و مواد
کلاس اولدنبرگ Claes Oldenburg (متولد ۱۹۲۹) با مجسمههای غولپیکر خود از اشیای روزمره مانند همبرگر، قیچی، سنجاققفلی و بستنی، مفاهیم مجسمهسازی سنتی را دگرگون ساخت. او با تغییر مقیاس و مواد این اشیای معمولی، آنها را از زمینه عادی خود خارج کرد و به آنها معنایی جدید بخشید. مجسمههای نرم اولدنبرگ، مانند «ماشین تحریر نرم» (Soft Typewriter) با استفاده از وینیل و فوم به جای فلز و چوب، مفاهیم سنتی صلابت و استحکام در مجسمهسازی را به چالش میکشیدند. این بازی با مقیاس، مواد و زمینه، ویژگیهای اصلی زیباییشناسی پستمدرن هستند.
هنر مفهومی؛ اولویت ایده بر فرم
هنر مفهومی، به عنوان یکی از مهمترین جنبشهای هنری اواخر دهه ۱۹۶۰ و دهه ۱۹۷۰، نقشی محوری در توسعه پستمدرنیسم داشت. این جنبش با تأکید بر ایده به جای شکل فیزیکی اثر هنری، بنیانهای سنتی هنر را به چالش کشید.
جوزف کوزوث؛ فلسفه در قالب هنر
جوزف کوزوث Joseph Kosuth (متولد ۱۹۴۵) با اثر معروف خود «یک و سه صندلی» (One and Three Chairs) که در سال ۱۹۶۵ خلق شد، پرسشهای فلسفی درباره زبان، معنا و بازنمایی را مطرح کرد. این اثر شامل یک صندلی واقعی، عکسی از همان صندلی و تعریف واژهنامهای «صندلی» بود. کوزوث با این اثر، روابط پیچیده میان اشیا، تصاویر و زبان را بررسی میکند و مخاطب را به تفکر درباره ماهیت بازنمایی و معنا وادار میسازد. این نوع پرسشگری درباره مفاهیم بنیادین، یکی از ویژگیهای اصلی تفکر پستمدرن است.

مارسل بروت هارس؛ موزههای خیالی
مارسل بروت هارس Marcel Broodthaers (۱۹۲۴-۱۹۷۶) هنرمند بلژیکی، با ایجاد «موزه هنر مدرن، بخش عقاب» (Museum of Modern Art, Department of Eagles) در سال ۱۹۶۸، مفهوم موزه و نمایشگاه را بازتعریف کرد. این پروژه که دوازده سال ادامه داشت، شامل مجموعهای از اشیاء، تصاویر و نوشتههایی بود که همگی به نوعی با نماد عقاب مرتبط بودند. او با این کار، نقش موزهها در تعیین ارزش و معنای آثار هنری را به چالش کشید و ماهیت ساختگی طبقهبندیهای فرهنگی را آشکار ساخت. این نوع نگاه انتقادی به نهادهای فرهنگی، یکی از مشخصههای مهم نگرش پستمدرن است.
فمینیسم و پستمدرنیسم؛ به چالش کشیدن روایتهای غالب
هنر فمینیستی که از اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت، پیوندی عمیق با پستمدرنیسم داشت. هر دو جنبش به دنبال به چالش کشیدن روایتهای غالب، مرکززدایی و بازتعریف هویت بودند.
سیندی شرمن؛ هزار چهره هویتهای ساختگی
سیندی شرمن (متولد ۱۹۵۴) با مجموعه عکسهای سلف پرترهای که در آنها خود را در نقشها و هویتهای مختلف به تصویر میکشد، مفاهیم هویت، جنسیت و بازنمایی را به چالش کشیده است. مجموعه «صحنههای فیلم بدون عنوان» (Untitled Film Stills) او که بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۰ خلق شد، شامل ۶۹ عکس سیاه و سفید است که در آنها، شرمن کلیشههای زنانه در فیلمهای دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ را بازسازی میکند.آثار شرمن، با نشان دادن ساختگی بودن هویتها و کلیشههای جنسیتی، بازتابی از اندیشههای پستمدرن درباره ذاتگرایی است. او با این آثار، مفهوم هویت ثابت و یکپارچه را زیر سؤال میبرد و آن را به عنوان امری سیال، چندگانه و برساخته معرفی میکند.

باربارا کروگر؛ قدرت، زبان و تصویر
باربارا کروگر Barbara Kruger (متولد ۱۹۴۵) با آثاری که ترکیبی از عکسهای سیاه و سفید و جملات کوتاه و قدرتمند هستند، روابط میان قدرت، زبان و تصویر را بررسی میکند. جملاتی مانند «من خرید میکنم، پس هستم» (I shop therefore I am) و «بدن تو میدان نبرد است» (Your body is a battleground) به شکلی موجز و تأثیرگذار، ایدئولوژیهای مصرفگرایی و کنترل بدن زنان را به چالش میکشند. کروگر با استفاده از زبان تبلیغات و رسانههای جمعی، پیامهایی انتقادی را منتقل میکند و به این ترتیب، ابزارهای فرهنگ غالب را علیه خودش به کار میگیرد. این استراتژی «واسازی» که از مفاهیم کلیدی فلسفه پستمدرن است، در آثار او به وضوح دیده میشود.
معماری پستمدرن؛ تلفیق گذشته و حال
معماری پستمدرن که از دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت، واکنشی به سبک بینالمللی مدرنیستی بود که از نظر منتقدان، بیروح، تکراری و بدون ارتباط با زمینه فرهنگی و تاریخی بود. معماران پستمدرن با ترکیب سبکهای تاریخی، استفاده از رنگهای شاد و گاه عناصر طنزآمیز، زبان بصری جدیدی را خلق کردند.
رابرت ونتوری؛ پیچیدگی و تناقض
رابرت ونتوری Robert Venturi (۱۹۲۵-۲۰۱۸) با کتاب تأثیرگذار خود «پیچیدگی و تناقض در معماری» (۱۹۶۶)، بیانیهای نظری برای معماری پستمدرن ارائه داد. او با جمله معروف «کمتر خستهکننده است» (Less is a bore) که پاسخی به شعار مدرنیستی میس ون در روهه «کمتر بیشتر است» (Less is more) بود، رویکرد پستمدرن را به زیبایی خلاصه کرد. ونتوری با ساختمانهایی مانند خانه ونا ونتوری (Vanna Venturi House) که برای مادرش طراحی کرد، اصول معماری مدرن را با ادغام عناصر سنتی مانند قوسها، نماهای متقارن و تزئینات به چالش کشید. او با این کار، معماری را از قید «خلوص» مدرنیستی رها ساخت و امکان بازی آزادانه با فرمها و سبکهای مختلف را فراهم کرد.

فرانک گری؛ واسازی فرمهای معمارانه
فرانک گری Frank Gehry (متولد ۱۹۲۹) با طراحی ساختمانهایی با فرمهای پیچیده، غیرمتعارف و به ظاهر ناپایدار، مفهوم سنتی ساختمان را دگرگون ساخت. آثار او مانند موزه گوگنهایم بیلبائو، با سطوح منحنی و پوشش تیتانیومی درخشان خود، نمونهای بارز از معماری ساختارشکن (Deconstructivist) است که شاخهای از پستمدرنیسم محسوب میشود. گری با شکستن فرمهای منظم و هندسی، استفاده از مواد غیرمتعارف و ایجاد فضاهایی که گاه حس جهتیابی مخاطب را مختل میکنند، پیشفرضهای بنیادین معماری مدرن را به چالش میکشد. این رویکرد، بازتابی از تفکر پستمدرن است که قطعیت، نظم و عقلانیت مدرنیستی را زیر سؤال میبرد.
نوجنبشهای هنری پستمدرن
یکی از ویژگیهای اصلی پستمدرنیسم، تکثرگرایی و ادغام سبکها، فرهنگها و دورههای مختلف است. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، این ویژگیها در جنبشهای هنری متعددی نمود یافتند.
ژان-میشل بسکیا؛ هنر خیابانی در گالریها
ژان-میشل بسکیا Jean-Michel Basquiat (۱۹۶۰-۱۹۸۸) با ترکیب گرافیتی، نقاشی اکسپرسیونیستی و عناصر متنی، هنری را خلق کرد که مرز میان هنر خیابانی و هنر گالری را در هم شکست. آثار او که با رنگهای درخشان و خطوط خام و بیپروا مشخص میشوند، بازتابی از روحیه پرتلاطم و آشفته نیویورک دهه ۱۹۸۰ بودند. بسکیا با استفاده از نمادها و اشاراتی از فرهنگ عامه، هنر آفریقایی، موسیقی جاز و رپ و نوشتههای شخصی، آثاری چندلایه و چندفرهنگی خلق کرد که با روایتهای غالب هنری در تضاد بودند. او به عنوان یک هنرمند سیاهپوست، موضوعاتی چون نژادپرستی، استثمار و هویت را در آثارش بررسی میکرد و به این ترتیب، بعد سیاسی مهمی به هنر پستمدرن افزود.

جف کونز؛ کیچ و هنر متعالی
جف کونز Jeff Koons (متولد ۱۹۵۵) با ایجاد مجسمههای عظیم و باشکوه از اشیای عامهپسند مانند بالنهای حیوانات، تولی داگ (سگ بادکنکی) و مایکل جکسون، مرز میان هنر متعالی و سرگرمی عامه را مبهم ساخت. آثار کونز، که اغلب با مواد گرانقیمت و تکنیکهای پیشرفته خلق میشوند، بازتابی از جامعه مصرفی و فرهنگ سلبریتی هستند. کونز با پذیرش آشکار جنبههای تجاری هنر و تبدیل خود به یک برند، رویکردی نسبت به هنر را نشان میدهد که در تضاد با تصویر رمانتیک هنرمند مدرنیستی است. این رویکرد، بازتابی از شرایط اقتصادی و فرهنگی پستمدرن است که در آن، هنر، تجارت و رسانه به شکلی پیچیده در هم تنیده شدهاند.
تاکاشی موراکامی؛ پیوند شرق و غرب
تاکاشی موراکامی Takashi Murakami(متولد ۱۹۶۲) با ترکیب سنتهای هنری ژاپنی با فرهنگ عامه معاصر، گونهای از هنر پستمدرن را خلق کرده که مرزهای میان شرق و غرب، گذشته و حال، هنر والا و پایین را در هم میشکند. آثار او با رنگهای درخشان و شخصیتهای کارتونی، بازتابی از فرهنگ «کاوایی» (kawaii) و انیمه ژاپنی هستند، اما همزمان، به مسائل جدی مانند فجایع هستهای، مصرفگرایی و هویت ملی میپردازند. موراکامی با ایجاد مفهوم «سوپرفلت» (Superflat)، که هم به سبک تصویری مسطح آثارش و هم به جامعه مصرفی و سطحی معاصر اشاره دارد، نظریهای هنری ارائه داده که عمیقاً با اندیشه پستمدرن همراستاست. او با همکاری با برندهای لوکس مانند لویی ویتون، مرز میان هنر و مد را نیز محو کرده است.

میراث پستمدرنیسم؛ تأثیر بر هنر معاصر
پستمدرنیسم به عنوان یک جنبش مشخص، در اواخر قرن بیستم به اوج خود رسید، اما میراث آن همچنان در هنر معاصر قرن بیست و یکم دیده میشود. مفاهیمی چون التقاط، تکثرگرایی، پرسشگری از روایتهای غالب و مرکززدایی، که توسط هنرمندان پستمدرن معرفی شدند، امروزه به بخشی جداییناپذیر از زبان هنر معاصر تبدیل شدهاند. هنرمندان معاصری چون آی ویوی، با ترکیب هنر مفهومی، فعالیت سیاسی و رسانههای اجتماعی؛ الافور الیاسون، با خلق تجربههای حسی و زیستمحیطی فراگیر؛ و گروه گریلا گرلز، با فعالیتهای فمینیستی انتقادی خود، میراث پستمدرنیسم را در زمینههای جدید گسترش دادهاند. پستمدرنیسم به عنوان جنبشی انقلابی، مرزهای سنتی هنر را در هم شکست و راه را برای بیانیههای جدید و چندصدایی هموار کرد.
در این مقاله نگاهی به مهمترین هنرمندان تاثیرگذار بر جنبش پست مدرن داشتنیم. شما به آثار کدام یک از این هنرمندان علاقه بیشتری دارید؟ نظرات خود را در بخش کامنت با ما به اشتراک بگذارید. همچنین میتوانید برای مطالعه بیشتر درمورد هنرمندان، به بخش Editorial در وبسایت ما سر بزنید.
Responses