کته کلویتس؛ هنرمند رنج، مقاومت و همدلی 

 مقدمه

کته کلویتس (1867–1945) نه‌فقط یکی از بزرگترین هنرمندان آلمان، بلکه چهره‌ای کم‌نظیر در هنر اجتماعی قرن بیستم است. او با آثاری که آلام و مصائب طبقات فرودست، رنج مادران، قربانیان جنگ، کارگران محروم و آسیب‌دیدگان بی‌عدالتی اجتماعی را بازتاب می‌دهد، تبدیل به «صدای بی‌صدایان» زمان خود شد. آثار کلویتس همان‌طور که مارینا وارنر توصیف می‌کند: «در پیوند میان هنر و همدلی، حقیقت و عدالت، دامنه احساسات انسانی را به معیار سنجش ارزش هنری بدل کردند» 

Portrait Of Käthe Kollwitz, Photo By Hugo Erfurth,1927

ریشه‌ها و زمینه‌های اجتماعی فرهنگی

کته اشمیت در سال ۱۸۶۷ در کونیگزبرگ، پروس (امروزه کالینینگراد، روسیه) در خانواده‌ای روشنفکر، سوسیالیست و پروتستان متولد شد. پدرش، کارل اشمیت، فردی با ذهنیت انتقادی و ارزش‌گرا بود که معتقد بود دختران باید تحصیل کنند و در اجتماع نقشی فعال داشته باشند؛ چیزی که در اروپا و به‌ویژه آلمان سنتی آن دوران، کمتر رایج بود. به همین سبب او از سوی جامعه سنتی زمان خود برای این حمایت از آموزش زنان مورد انتقاد بسیار قرار گرفت. پدر به نقل از مارثا کرنز «همواره دخترش را به فراگیری هنر تشویق می‌کرد؛ برای او، هنر نه سرگرمی بلکه ابزار بیان نگرانی‌های اجتماعی بود». البته مادر کته، کاترین اشمیت نیز در پرورش احساسات پرشور دخترش نقش مهمی داشت.

در کل، فضای خانوادگی کلویتس، برخلاف دوره حاکمیت ارزش‌های مردسالار و آکادمی‌محور، بر آگاهی و مسئولیت اجتماعی استوار بود.  به گفته جان ویلت، «کلویتس از همان نوجوانی دو جنبه حساسیت هنری و وجدان اجتماعی را آموخت، چیزی که هویت او را تا پایان عمر ساخت». خانواده کلویتس با دیدگاه‌های مترقی و دغدغه‌های اجتماعی، به نوعی «حلقه کوچک روشنگری» در شهر سنتی کونیگزبرگ بدل شده بود. به نوشته مارثا کرنز: «در خانه کلویتس، مباحثات سیاسی معمول بود و کودکان تشویق می‌شدند به جای اطاعت صرف، اندیشه و اظهار نظر کنند؛ از همین محیط، نه فقط علاقه به هنر، بلکه حس مسئولیت اجتماعی در کته شکل گرفت.» پدر کلویتس استعداد زودهنگام دخترش در طراحی و مشاهده دقیق را جدی گرفت و برخلاف هنجار غالب آن روزگار که هنر و آموزش را برای دختران “لوکس” می‌دانستند، کارل اشمیت حتی در اتاق زیرشیروانی خانه کارگاهی کوچک برای کته ساخت و او را نزد معلم نقاشی خصوصی برد: «پدرم همیشه اعتقاد داشت همه بچه‌ها باید فرصت انتخاب مسیر زندگی را داشته باشند؛ او مشوق و منتقد اولین آثارم بود.»

کته در همان نوجوانی، با مشکلات فقر و بیماری در اطرافشان روبه‌رو شد. پدر، از او می‌خواست که “رنج دیگران” را به یاد داشته باشد و نسبت به طبقات محروم بی‌تفاوت نباشد. این توصیه‌ها مبنای اخلاقی و هنری کلویتس را پایه گذاشت همان ویژگی که بعدها در سراسر آثار اجتماعی و ضدجنگ او تبلور یافت.

خانواده کلویتس از معدود کسانی بودند که در شهر کوچک کونیگزبرگ با سنت‌های محافل بورژوازی و طبقه متوسط، توجه و هم‌حسی با محرومان داشتند. این ویژگی، کته را حساس نسبت به شکاف طبقاتی و بافت اجتماعی کرد. جان ویلت معتقد است: «محیط خانوادگی و دایره وسیع ارتباطات اجتماعی والدین کلویتس، تفاوتی بنیادین با خانواده‌های محافظه‌کار متوسط آن روزگار داشت؛ همین تفاوت اولین جرقه‌های هنر اجتماعی را در ذهن کته روشن کرد.»

در نهایت باید گفت فراهم‌بودن آزادی اندیشه و احساس در خانواده در کنار حمایت بی‌دریغ پدر از آموزش هنر و گشودن دریچه‌های تفکر انتقادی و نیز نقش اخلاقی-عاطفی مادر در شکل‌گیری ظرافت‌ها و همدلی‌های انسانی، باعث شد کته کلویتس نه فقط به عنوان هنرمند، بلکه همچون “وجدان اجتماعی قرن بیستم” پرورش یابد و مسیر هنری‌اش را در خدمت رنج بشر و عدالت اجتماعی قرار دهد.

آموزش هنر و جایگاه زنان

در اواخر قرن نوزدهم، زنان در آلمان از حضور رسمی در آکادمی‌های هنر محروم بودند و کلویتس برای آموزش هنر مجبور شد در مدارس خصوصی متعلق به زنان ثبت‌نام کند. در این سال‌ها، شیفتگی او به آثار ماکس کلینگر، هنرمند نامدار نمادگرای آلمانی، آشکار شد. کلویتس با دیدن مجموعه چاپ سنگی‌های کلینگر دریافت که چاپ و طراحی گرافیکی فقط یک هنر تزئینی یا «حاشیه‌ای» نیست، بلکه ابزاری قدرتمند برای بیان روایت‌ها و احساسات عمیق اجتماعی است. او بعدها نوشت: «قدرت خطوط کلینگر به من آموخت که چگونه می‌توان با تصویر، روایتی کامل ساخت» این آموزش‌ها مبانی تکنیکی آثار او را شکل دادند، در حالی که تبعیض جنسی و محرومیت اجتماعی، سبب شد مضمون هنر کلویتس از آغاز، رنگ عدالت‌خواهی و اعتراض به خود بگیرد.

از ستایش‌شده‌ترین اساتید نزد کلویتس، گویا، هنرمند اسپانیایی قرن هجده و نوزده بود که با مجموعه «وحشت‌های جنگ» و آثار نقاشانه و گرافیکی‌اش از خشونت و رنج انسان گفت. او نه فقط به‌خاطر توانایی بیان عمیق و صادقانه رنج، بلکه به دلیل شجاعت انتقادی‌اش مورد احترام کلویتس قرار داشت.

دغدغه‌های اجتماعی و هنری

در ۱۸۹۰، کلویتس برای ادامه تحصیل و زندگی به برلین نقل‌مکان کرد. تاثیر فضای شهری، فقر فراگیر و حضور طبقات کارگر او را به سوی مضمون‌های اجتماعی سوق داد. پرلینگر توضیح می‌دهد:  «برلین اواخر قرن نوزدهم، عمیقاً تحت تأثیر مهاجرت روستانشینان و رشد شهرنشینی بود؛ تضاد طبقاتی، فقر و سرکوب، زمینه‌ای شد تا کلویتس با چشمانی باز، واقعیت را ثبت کند. »

ازدواج با دکتر کارل کلویتس که پزشک طبقه کارگر بود، بیش از پیش دنیای واقعی رنج محرومان را به او نزدیک کرد. کلویتس در نامه‌ای به دوستش حوالی ۱۹۰۰ می‌نویسد:  «در مطب کارل، زنان و کودکانی را دیدم که زندگی‌شان چیزی جز کار، بیماری و اندوه نبود؛ هنر من نمی‌توانست به این رنج بی‌تفاوت بماند»

هنر به‌مثابه ابزار آگاهی، مقاومت و روایت اجتماعی

مجموعه بافندگان سیلزی (1893–1897)

کلویتس پس از تماشای نمایشنامه «بافندگان» نوشته گِرهارت هاوپتمان ، تحت تاثیر محتوای عدالت‌طلبانه و فاجعه اجتماعی آن قرار گرفت و مجموعه‌ای متشکل از شش چاپ دستی خلق کرد. شش چاپ روایت‌گر سه مرحله زندگی کارگران: یأس، شورش و غم. در این چاپ‌ها، ترکیب سایه‌های سیاه، گریم چشم‌ها و فضای بسته منازل، بافت اجتماعی و روانی کارگران را بازتاب می‌دهد. پرلینگر توضیح می‌دهد: «در این مجموعه، کلویتس توده‌های رنج‌دیده را با چهره‌هایی خسته، دست‌های پینه‌بسته و فضای فشرده به تصویر کشید؛ شکاف میان طبقه کارگر و سرمایه‌دار آشکار است، اما مخاطب به ترحم دعوت نمی‌شود، بلکه به همدلی و اقدام فراخوانده می‌شود» هر صحنه، بخشی از روایت شورش و سرکوب کارگران نساجی را ترسیم می‌کند؛ یکی بذر یأس دارد، دیگری امید به مقاومت.  به نقل از زیگ‌فرید گُر ، پژوهشگر و هنرشناس آلمانی: «کلویتس هیچ‌گاه فقر را زیبا نکرد؛ جسارت او در ثبت زخم‌های اجتماع بی‌مانند است. »

Ein Weberaufstand – Weberzug, Käthe Kollwitz

مجموعه قیام دهقانان (1901–1908)

کلویتس در این مجموعه هفت‌تایی، با نگاهی همدلانه و عمیق به شورش دهقانان آلمانی قرن شانزدهم پرداخت و رنج، خشم، و مبارزه مردمان ستمدیده را با بیانی تصویری بسیار قوی به تصویر کشید. او با تکنیک‌هایی چون لیتوگرافی، حکاکی و اچینگ، چهره‌هایی پر از احساس، دستان پینه‌بسته و بدن‌هایی رنجور را بازنمایی کرد که همگی بر اضطراب جمعی و توان مقاومت گروهی تأکید دارند. کلویتس شخصیت اصلی و الهام‌بخش این مجموعه را زنی دهقان به نام “بلندا” قرار داد که بر فراز جمعیت شعار آزادی و اعتراض سر می‌دهد؛ نمایشی از مشارکت زنان در مبارزه و برخاستن طبقات فرودست. آثار مجموعه، نمونه‌ی بارز توجه کلویتس به بی‌عدالتی اجتماعی و صدای مظلومان است. او به‌واسطه‌ی این مجموعه، همدلی و همبستگی خود با طبقات فرودست را آشکارا اعلام می‌کند و بی‌پروایی در انتخاب مضامینی چون شورش و انقلاب را نشان می‌دهد. از منظر تاریخ هنر، “قیام دهقانان” سنگ‌بنای هنر اعتراضی او و بیانی مهم از دغدغه‌های اجتماعی در آغاز قرن بیستم تلقی می‌شود. این آثار، پیامدها و دردهای شورش دهقانان را از منظر انسان‌گرایانه و نه صرفاً تاریخی ارائه می‌دهد، و کلویتس را به یکی از برجسته‌ترین هنرمندان انتقادی عصر خود تبدیل می‌کند.

فقدان، اندوه و پیوندهای عمیق انسانی

 سوگواری، مادرانگی، جنگ و مرگ

دردناک‌ترین حادثه زندگی کلویتس، مرگ پسرش پیتر در جنگ جهانی اول بود. این مصیبت رویکرد هنری او را به‌کلی دگرگون ساخت. انعکاس این حادثه  در چاپ مشهور “زن با کودک مرده” آشکارا عمق اندوه سنگین وی را نمایان می‌سازد؛ کودک همچون نماد مردگان جنگ، در آغوش زنی نومید و بی‌پناه. در مورد این اثر، فرانسیس کری پژوهشگر، نویسنده بریتانیایی می‌نویسد: « این تصویر، نماد جهانی فلاکت مادرانه است؛ پیکری فشرده، چشمان اشک‌آلود و آغوشی ناامید، تجربه‌ای فراتر از فقدان شخصی » در این مجموعه، او بارها مضمون مادرانگی را بدون زیباگرایی و در کمال واقع‌نمایی، نمایش می‌دهد؛ دست‌هایی بزرگ، چشمانی پف‌آلود، بدنی به ظاهر خمیده اما قدرتمند.

Käthe Kollwitz , “Woman with a dead child”, 1903

مجموعه جنگ (1921–1923)

پس از جنگ، کلویتس یکی از تلخ‌ترین و تأثیرگذارترین آثارش درباره رنج و ویرانی جنگ را خلق کرد. مجموعه‌ای شامل هفت حکاکی که هرکدام گوشه‌ای از اندوه ، مرگ و نابودی بر اثر جنگ جهانی اول را نشان می‌دهند.   به نقل از مارینا وارنر: « اینجا زنان، فرزندان، اندوه‌دیدگان و والدین قهرمانان اصلی‌اند؛ جنگ واقعی از محنت و زوال کودکان و مادران نشان دارد، نه فتوحات نظامی »  کلویتس در این آثار، عمدتاً مادران و زنان داغ‌دیده‌ای را به نمایش می‌گذارد که در غم از دست دادن عزیزان‌شان، نوعی همبستگی و مقاومت را تجربه می‌کنند. او بدون هیچ نشانه‌ای از قهرمانی یا حماسه‌سازی، فقط واقعیتِ تلخ، درد،‌ ترس و انتظار را به تصویر کشیده است. ترکیب‌بندی تیره‌ و استفاده از سیاهی و خطوط قدرتمند، شدت احساسات را دوچندان کرده است. مجموعه «جنگ» صدای اعتراض کلویتس علیه خشونت، بی‌عدالتی و فاجعه انسانی جنگ است.

 تحلیل سبک، تکنیک و نوآوری هنری

 اکسپرسیونیسم بیان‌گرا در خدمت درد و همدلی

کلویتس تکنیک‌های گوناگون از جمله لیتوگرافی، حکاکی یا اچینگ، گراورسازی و مجسمه‌سازی را به‌کار گرفت و به هر تکنیک معنا و قدرت تازه‌ای داد. هلن بهم، شخصیتی شناخته‌شده در حوزه هنرهای کاربردی توضیح می‌دهد: «خطوط خشن و اندام‌بندی عظیم، احساس فشار و انسداد را در بیننده برمی‌انگیزد؛ کلویتس به جای زیبایی ایده‌آل، ترومای فردی و جمعی را محور قرار داد. » همچنین شِلدون چِنی نویسنده، منتقد و تاریخ‌نگار برجسته آمریکایی می‌افزاید: «قوت هنر او در حذف جزئیات غیرضروری و تمرکز بر عناصر اصلی روایت است؛ هر تصویر، زبان بدن است؛ رنج، نیاز و همدردی»

 خودنگاره‌ها

کلویتس در فرآیند زندگی و پیری، بیش از پنجاه خودنگاره خلق کرد. خودنگاره‌هایی که جایگاه ویژه‌ای در آثار او دارند و نمایانگر جستجوی عمیق هنرمند برای شناخت هویت شخصی و هنری‌اش هستند. کلویتس در این خودنگاره‌ها اغلب چهره‌ای جدی و متفکر از خود نشان می‌دهد؛ ردپایی از دغدغه‌ها، اندوه‌ها و تجربه‌های تلخ زندگی شخصی و اجتماعی او در خطوط صورت و نگاهش موج می‌زند. تکنیک‌های غالب در این آثار عمدتاً طراحی با مداد، زغال و لیتوگرافی است که بیانگر تمایل او به سادگی و قدرت بیان بصری مستقیم هستند. کلویتس با نگاه خیره و بدون آرایش، خود را همچون شاهدی خاموش بر مصایب بشری تصویر می‌کند و فاصله میان هنرمند و سوژه را از میان می‌برد. حضور قوی دست‌ها و تاکید بر چشم‌ها در این آثار، بیانگر شخصیت مقاوم و تعهد اجتماعی کلویتس است. در نتیجه، خودنگاره‌های او علاوه بر ارزش هنری، سندی عاطفی و تاریخی از دوران پرآشوب زندگی و اندیشه‌هایش به‌شمار می‌روند. به روایت پرلینگر: « در این خودنگاره‌ها، دوره‌های بحران، سوگ و امید به‌خوبی به تصویر کشیده شده است؛ او مخفی‌گاه رنج و شور زندگی را آشکار ساخت. »  

Self-portrait by Käthe Kollwitz, 1923, woodcut

 کلویتس و زن بودن؛ پیشگامی در هنر و جامعه

 مبارزه با تبعیض جنسیتی

در سال ۱۹۲۸، کلویتس نخستین زن عضو آکادمی هنرهای پروس شد.  لیندا ناکلین در مقاله “چرا تاکنون زن هنرمند بزرگی وجود نداشته‌است؟ “علاوه بر اشاره به محدودیت‌های ساختاری، کلویتس را “نمونه‌ای از پیوند فردیت زنانه و مبارزه اجتماعی” می‌داند.

الهام‌بخش جنبش‌های فمینیستی و اجتماعی معاصر

کته کلویتس با خلق تصاویری عمیق از رنج، مادرانگی و مقاومت، الهام‌بخش نسلی از هنرمندان و کنشگران فمینیست در سراسر جهان شده است. آثار او با به تصویر کشیدن سوگ و توانمندی زنان، به ویژه مادران، مفهوم مادر را به نمادی از پایداری، همدلی و مقاومت اجتماعی بدل می‌کند. بسیاری از هنرمندان فمینیست معاصر، همچون نانسی اسپرو و شیرین نشاط، با الهام از روایت‌های بصری کلویتس، بدن زن، سرگذشت فردی و تجربه‌های جمعی را وارد عرصه هنر اعتراضی ساخته‌اند و بر لزوم بازتعریف جایگاه زن تأکید کرده‌اند. کلویتس نه تنها با موضوعات آثارش، بلکه با حضور فعال اجتماعی خود، نشان داد که هنر می‌تواند نقشی اساسی در افشاگری رنج‌های فرودستان و مطالبه عدالت ایفا کند. او با پیوند زدن تجربه‌های فردی به دغدغه‌های اجتماعی، مدلی از هنر متعهد ارائه داد و مرز میان فعالیت هنری و کنش اجتماعی را از میان برداشت.

 فشار و مقاومت در عصر نازیسم

در دوران حکومت نازی‌ها، آثار کلویتس “هنر منحط” طبقه‌بندی شده و او از نمایش آثار، تدریس و عضویت در انجمن‌های هنری محروم شد. اما طبق گفته وارنر « کلویتس از کار هنری دست برنداشت؛ به مجسمه‌سازی، خلق نقش برجسته‌های یادبود و تدوین خاطرات روی آورد. این مقاومت خاموش، پژواک همدلی و استواری انسانی در تاریک‌ترین روزهاست » مجسمه والدین عزادار (1932) که در قبرستان نظامی بلژیک نصب شد، دو پیکره را در حالت اندوه خاموش نشان می‌دهد؛ مادر، دستان در هم؛ پدر، خمیده و متفکر. تصویری فشرده از سوگ، اندوه، بی‌صدایی و تسلیم مرد و زن در برابر مرگ . فرانسیس کری می‌گوید: «این مجسمه نه‌تنها سوگ خانوادگی بلکه بیانگر اندوه جمعی ملت است؛ کلویتس غم را جهانی و بی‌کلام بیان می‌کند»

میراث و تاثیرات گسترده

آثار ماندگار در موزه‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی

کلویتس در طول عمر خود بالغ بر ۲۷۰ چاپ دستی، بیش از ۱۰۰۰ طراحی، تابلو، مجسمه، ستون یادبود و نقش برجسته خلق کرد. امروز موزه‌های Käthe Kollwitz در برلین و کلن مهمترین آرشیو آثار و اسناد او را در اختیار دارند. نمایشگاه‌های جهانی در نیویورک (MoMA, 1992)، لندن (Tate, 2012)، توکیو و پاریس بازتاب همین اهمیت اوست.

تاثیر بر هنرمندان قرن بیستم و بعد از آن

به اذعان بسیاری از پژوهشگران، آثار کلویتس پایه‌گذار زبان تصویری خاص اعتراض و همدلی شد. هنرمندانی از جنبش اکسپرسیونیسم آلمان (مانند امیل نولده و ارنست بارلاخ) و هنرمندان متعهد معاصر (همچون شیرین نشاط و نانسی اسپرو) آثار خود را با الهام از صراحت و روایت عاطفی او خلق کردند.

جمع‌بندی

کته کلویتس هنرمندی است که هنر خود را در خدمت بیان رنج، عدالت اجتماعی و وجدان انسانی قرار داد. آثارش انعکاس‌دهنده تجربه عمیق سوگ، اندوه و مبارزه طبقات فرودست است و با رویکردی اکسپرسیونیستی، تکنیکی قوی و پشتوانه فکری روشنفکری، مرزهای هنر مدرن را درنوردیده است. جایگاه کلویتس نه تنها در آلمان، بلکه در سراسر جهان هنر به عنوان الگویی برای هنرمندان متعهد و دغدغه‌مند باقی مانده است؛ به تعبیری که الیزابت پرلینگر بر آن تأکید دارد، کلویتس یادآور می‌شود که «رسالت هنر در همدلی و آگاهی‌بخشی نهفته است، نه صرفاً زیبایی‌شناسی»

Recommend0 recommendationsPublished in Art History, Artists insights

Related Articles

Responses

  1. […] کته کلویتس هنرمند آلمانی، در طراحی‌ها، چاپ‌ها و مجسمه‌های خود، زندگی و رنج طبقات محروم و غیرنظامیان جنگ‌زده را موضوع قرار داد. مجموعه آثاری چون «شورش بافندگان» و «رؤیای والدین داغدار» تصویری انسانی از قربانیان جنگ جهانی اول و دوم ارائه می‌دهد و به‌گونه‌ای با بازماندگان همدلی و همدردی می‌کند. در کارهای او حضور پرتوان و در عین حال معترض و داغدار زن و مادر، بعد جدیدی به بیان ضدجنگ می‌بخشد. مهم‌ترین جنبه هنر کلویتس روایت زخم جمعی و بی‌صدایی قربانیان است. به همین سبب آثار کلویتس امروز هم به عنوان سند بصری رنج و اعتراض اجتماعی شناخته می‌شوند. […]