در نمایشگاه «سوی پنهان»، مانلی منوچهری جهان نقاشانهای را پیش روی مخاطب میگشاید که در آن، طبیعت دیگر موضوعی بیرونی یا قابل توصیف نیست، بلکه به صورت زبانی درونی و استعاری در سطح بوم جاری میشود. این مجموعه، بازتاب مواجههای شهودی و در عین حال تحلیلگرانه با فرمها، بافتها و فضاهای طبیعت است؛ مواجههای که نه صرفاً با نگاه زیباشناسانه، بلکه با نگاهی پدیدارشناسانه به تجربه زیسته در جهان معاصر نزدیک میشود.
ترکیبهای رنگی غالباً خاکی و خنثی، گاه با لکههایی از نور گرم یا سرد شکافته میشوند؛ گویی نوری از پسِ زمان بر سطح تصویر تابیده باشد. استفاده از تکنیکهای لایهگذاریِ پیدرپی، محو و شفافسازی رنگها، به ایجاد نوعی کیفیت شبهمهآلود و معلق انجامیده که در دل خود، مخاطب را میان دیدن و حدسزدن، مکث و حرکت، رها میکند.
فرمهایی مانند ریشهها، پیکرههای نیمهجان، عناصر گیاهی دگرگونشده یا تودههایی از ماده، نه به عنوان بازنمایی عینی، بلکه به عنوان حاملهای معنا و حافظه حضور دارند. چینش این عناصر با حساسیت بالا به تعادل بصری، تأکید بر خالی و پُر در ترکیببندی، و بازی با عمق و سطح در فضا، تجربهای حسی-ادراکی را رقم میزند که در آن، بازدیدکننده نه صرفاً به تماشا، بلکه به مکاشفه دعوت میشود.
منوچهری با اتکا به درک دقیق از ویژگیهای فرمال نقاشی، از بافت بهعنوان یک عنصر معنایی بهره میبرد؛ بافتهایی که از دل آنها، زمان، فرسایش، خاطره و نوعی حضور غایب به چشم میخورد. تکرار موتیفهایی چون تنه درختان، شکافها و پیچشهای ارگانیک، در ساختاری گاه متقارن و گاه ناپایدار، یادآور چرخههای طبیعت و همزمان، بحرانهای درونی انسان معاصر است.
در مجموع، «سوی پنهان» فراتر از یک مجموعه نقاشی، تجربهای بصری-فلسفی از طبیعت بهمثابه ناخودآگاهِ جمعیست؛ طبیعتی که در آن، فریاد خاموشِ هستی در هیأتی نرم، شاعرانه و درعینحال تراژیک، گوشنواز میشود.
Responses