لوسین فروید: بازتاب روان و واقعیت در نقاشی فیگوراتیو

لوسین فروید (Lucian Freud)، یکی از برجسته‌ترین نقاشان قرن بیستم، با دیدگاه منحصر‌به‌فرد و روش خاص خود در نمایش بدن و روان انسان، مسیر جدیدی را در نقاشی فیگوراتیو مدرن گشود. او با نگاه دقیق و بی‌رحمانه به واقعیت، هنری را ارائه کرد که نه‌تنها فرم را به تصویر می‌کشید، بلکه احساسات، زمان و تجربه‌ی انسانی را نیز در خود منعکس می‌کرد. سبک خاص او، همراه با تأکید بر نمایش پوست، بافت‌های بدن و روان‌شناسی چهره، باعث شد آثارش جایگاهی مهم در تاریخ هنر معاصر پیدا کنند.

دوران کودکی و تأثیرات اولیه

لوسین فروید در ۸ دسامبر ۱۹۲۲ در برلین، آلمان متولد شد. او فرزند ارنست فروید، معمار برجسته و نوه‌ی زیگموند فروید، روانکاو بزرگ اتریشی بود. تولد در چنین خانواده‌ای، که هم از لحاظ فکری و هم هنری غنی بودند، تأثیرات عمیقی بر نگرش هنری او گذاشت. در سال ۱۹۳۳، زمانی که نازی‌ها در آلمان به قدرت رسیدند، خانواده‌ی فروید تصمیم گرفتند به بریتانیا مهاجرت کنند. او در آن زمان فقط ۱۱ سال داشت. این تغییر بزرگ، لوسین را از محیط اولیه‌ی خود جدا و وارد فضایی کاملاً جدید کرد. این دوران، علاوه بر تأثیرات روان‌شناختی، در شکل‌گیری شخصیت مستقل و دیدگاه خاص او نسبت به انسان و جهان پیرامونش نقش مهمی داشت.

فروید تحصیلات اولیه‌ی خود را در مدرسه‌ی هنرهای مرکزی لندن آغاز کرد و پس از آن در مدرسه‌ی نقاشی و طراحی آنگلیای شرقی و کالج گلداسمیتز لندن ادامه داد. اما تجربه‌ی تحصیلات آکادمیک فروید بسیار کوتاه بود چراکه ترجیح می‌داد مستقل و بر اساس تجربیات بصری‌اش کار کند. او در ابتدا تحت تأثیر سوررئالیسم قرار داشت، اما به‌تدریج به سمت واقع‌گرایی و نقاشی فیگوراتیو حرکت کرد.

فروید زندگی خصوصی پرماجرایی داشت و به روابط متعددش با زنان معروف بود. گفته می‌شود او بیش از ۱۴ فرزند داشت، اما تعداد واقعی ممکن است بیشتر باشد. در نهایت لوسین فروید این مرد منزوی، مرموز و با خلق و خویی سختگیر و البته گاه عجیب‌ تا پایان عمر حرفه‌ای‌اش در لندن زندگی کرد و در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۱ در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

دوره‌های کاری لوسین فروید

Girl with a Kitten, Lucian Freud, Oil On Canvas, 1947
©Lucian Freud

۱. دوره‌ی آغازین (دهه ۱۹۴۰) – رئالیسم دقیق و ظریف

در این دوره، فروید تحت تأثیر نقاشی‌های رنسانس شمالی و سوررئالیسم، پرتره‌هایی با جزئیات بسیار دقیق، قلم‌موی نازک و ترکیب‌بندی‌های رسمی خلق می‌کرد. چهره‌ها سرد و بی‌احساس به‌نظر می‌رسیدند.

نمونه اثر: ,Girl with a Kitten ۱۹۴ دختری که گربه‌ای را محکم گرفته، نگاهی نافذ دارد؛ حس نوعی بی‌قراری و فشار روانی در اثر دیده می‌شود.

۲. دوره‌ی میانی (دهه ۵۰ و ۶۰) – گذار به سبک شخصی

در این دوره، فروید تکنیک خود را تغییر داد. قلم‌موهایش ضخیم‌تر و حرکاتش جسورانه‌تر شد. او از رنگ روغن به‌صورت ضخیم و لایه‌لایه استفاده کرد. آن‌چه شروع شد، نوعی رئالیسم خام، بی‌پرده و شدیداً جسمانی بود.

ویژگی‌ها:

•          پوست انسان با چین‌وچروک‌ها، لکه‌ها و افتادگی‌های واقعی نمایش داده می‌شد.

•          پرتره‌ها بیشتر بر اساس ارتباط شخصی او با سوژه‌ها (دوستان، اعضای خانواده، مدل‌های حرفه‌ای) انتخاب می‌شدند.

•          بدن‌ها اغلب در وضعیت‌هایی نامتعارف یا در بستر، به‌صورت بی‌دفاع و بی‌آرایش نمایش داده می‌شدند.

۳. دوره‌ی بلوغ و شکوفایی (دهه ۷۰ تا ۹۰) – رئالیسم بی‌رحمانه

در این دوره، فروید به شهرت جهانی رسید. سبک او حالا کاملاً متمایز شده بود:

•          بدن‌ها اغلب چاق، پوست‌افتاده و به‌دور از هرگونه زیباسازی بودند.

•          زمان طولانی برای نشستن مدل‌ها باعث می‌شد چهره‌ها خسته، خالی از انرژی، و گاه افسرده به‌نظر برسند.

•          اندازه‌ی آثارش بسیار بزرگ‌تر شدند و فروید از بوم‌های عظیم برای بدن‌های سنگین استفاده می‌کرد.

۴. دوره‌ی پایانی (دهه ۲۰۰۰) – جسارت و درون‌نگری بیشتر

فروید تا آخرین سال‌های زندگی‌اش، همچنان با قدرت نقاشی می‌کرد. بدن‌ها بی‌پیرایه‌تر از همیشه بودند و حتی خودش را نیز در سنین بالا، در حالتی نیمه‌برهنه و بدون اغراق نقاشی کرد.

سبک و تکنیک لوسین فروید

•          واقع‌گرایی شدیداً جسمانی: بر خلاف ایده‌آل‌گرایی در هنر کلاسیک یا زیبایی‌شناسی مدرن، فروید بدن را بدون فیلتر، بدون زرق‌وبرق و گاهی بی‌رحمانه به تصویر می‌کشید.

•          تمرکز بر پوست و بافت: جزئیات سطح بدن مثل چروک، زخم، تغییر رنگ پوست، پف‌کردگی و افتادگی برای او اهمیت بالایی داشت.

•          کار با نور طبیعی: به‌ندرت از نور مصنوعی استفاده می‌کرد، و نور در آثارش بیشتر نقش افشاگری داشت تا درام‌سازی.

•          نقاشی روان‌شناختی چهره‌ها: برخلاف بسیاری از هنرمندان فیگوراتیو که صرفاً بر زیبایی یا تناسب بدن تمرکز می‌کردند، فروید در آثارش حالات درونی و روان‌شناختی مدل‌هایش را نیز به نمایش می‌گذاشت.

•          استفاده از ضربات قلموی سنگین و رنگ‌های ضخیم: او با بهره‌گیری از تکنیک‌های خاص رنگ‌گذاری و ضربات قلموی قوی، نقاشی‌هایی خلق کرد که عمق و حس زنده بودن را در خود داشتند.

•        روابط انسانی: رابطه‌ی او با مدل‌ها کاملاً در آثارش منعکس است. صمیمیت یا فاصله‌اش با سوژه، روی تنش روانی پرتره‌ها تأثیر دارد.

از نظر منتقدان، فروید مانند فرانسیس بیکن، پیکره‌ی انسان را بازتعریف کرد و آن را از ظاهر آرمانی کلاسیک به حقیقت فیزیکی معاصر بازگرداند.

آثار شاخص و تحلیل

Benefits Supervisor Sleeping, Lucian Freud, Oil On Canvas,1995,
©Lucian Freud

۱ – Benefits Supervisor Sleeping ۱۹۹۵

نقاشی زنی به نام “سو تیلمان” که با بدن چاق و عریان روی یک کاناپه خوابیده است. این تابلو در سال ۲۰۰۸ به قیمت بیش از ۳۴ میلیون دلار فروخته شد و گران‌ترین پرتره‌ای شد که تا آن زمان از یک هنرمند زنده فروخته شده بود. فروید بدن را از دید پزشکی یا سک سی نگاه نمی‌کند؛ نگاهش بی‌طرف، مستندگونه و در عین حال شدیداً روان‌شناسانه است. هیچ زیبایی کلاسیکی در کار نیست، اما اثر تأثیرگذار است چون حقیقت بدن را نشان می‌دهد. این اثر، تأکید فروید بر نمایش طبیعی و خام جسم انسان را به‌خوبی نشان می‌دهد.

Reflection (Self-portrait), Lucian Freud,
oil on canvas,1985
©Lucian Freud

۲ – Reflection (Self-portrait) ۱۹۸۵

این اثر یکی از خودنگاره‌های متعدد او با چهره‌ای کهنه، نگاه نافذ و زمینه‌ی ساده است. به طور کلی خودنگاره برای فروید وسیله‌ای برای درون‌نگری بود. او در هر مرحله از زندگی‌اش خود را همان‌گونه که هست، بدون پنهان‌کاری، نقاشی می‌کرد.

Portrait of the Queen , Lucian Freud, Oil On Canvas, 2001
©Lucian Freud

۳ – Portrait of the Queen  2001

این اثر پرتره‌ای از ملکه الیزابت دوم است که با جنجال واستقبال دوگانه‌ای مواجه شد. برخی آن را توهین‌آمیز و برخی تحسین‌برانگیز خواندند. در این اثر، فروید نه به‌دنبال بزرگداشت سلطنت، بلکه به‌دنبال واقع‌گرایی بود. پرتره از ملکه‌ای بود که انسان است، با چهره‌ای کاملاً طبیعی و واقعی نه نماد یا بت.

عضویت در مکتب لندن

لوسین فروید یکی از ستون‌های اصلی مکتب لندن بود. او همانند فرانسیس بیکن و فرانک آورباخ، در دهه‌های ۵۰ تا ۹۰ میلادی در شرایطی کار می‌کرد که هنر معاصر به‌سمت انتزاع، هنر مفهومی و مینیمالیسم رفته بود. اما فروید با پافشاری بر نقاشی فیگوراتیو و بازنمایی شخصی و جسمانی انسان، مسیری خاص و متفاوت انتخاب کرد.

ویژگی‌های مشترک او با دیگر اعضای مکتب لندن:

•          تمرکز بر فیگور انسانی

•          تأکید بر تجربه‌های شخصی

•          بازنمایی عواطف پیچیده و روان‌شناسی سوژه

•          رد مفاهیم انتزاعی و ایده‌محور رایج در هنر معاصر آن زمان

در پایان باید گفت لوسین فروید نه‌تنها یکی از بزرگ‌ترین نقاشان واقع‌گرای قرن بیستم بود، بلکه توانست با دیدگاه خاص خود، نقاشی فیگوراتیو را از زوال نجات دهد و به آن حیاتی تازه ببخشد. آثار او علاوه بر این که نمایش‌دهنده‌ی فرم بدن انسان بودند، زمان، تجربه و روان انسانی را نیز در خود داشتند. او تأثیر گسترده‌ای بر نقاشی فیگوراتیو و واقع‌گرایی در هنر معاصر گذاشت و توانست نقاشی را از نمایش‌های ایده‌آلیستی و زیبایی‌شناسانه‌ی گذشته جدا کند و به آن رویکردی صادقانه و روان‌شناسانه ببخشد.

Recommend0 recommendationsPublished in Uncategorized

Related Articles

Responses

Your email address will not be published. Required fields are marked *