مکتب لندن: نگاهی به یکی از تأثیرگذارترین جریان‌های هنری قرن بیستم

مکتب لندن، به‌عنوان یکی از جریان‌های برجسته هنری در میانه‌ی قرن بیستم، نقشی کلیدی در شکل‌گیری هنر معاصر ایفا کرده است. این جنبش که بر انسان و تجربه‌های او تمرکز دارد، در دورانی ظاهر شد که هنر انتزاعی در اوج خود بود. هنرمندان مکتب لندن با بازگشت به نقاشی فیگوراتیو و بازتاب واقعیت‌های انسانی در آثارشان، نه‌تنها توجه دنیای هنر را به خود جلب کردند، بلکه در برابر جریان‌های غالب انتزاعی مقاومت خلاقانه‌ای نشان دادند.

شکل‌گیری و پیشینه‌ی تاریخی

در نیمه‌ی اول قرن 20 با وقوع دو جنگ جهانی بسیاری از هنرمندان از اروپا به آمریکا مهاجرت کردند. اما در این میان  در دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی، گروهی از هنرمندان در اروپا ماندند و مکتب لندن را شکل دادند. آنها برخلاف جریان‌ها و جنبش‌های موازی آوانگارد در آمریکا و دیگر نقاط جهان به پشت سه‌پایه‌های خود بازگشتند و با نیم‌نگاهی به گذشته، هر یک با زبان خاص خود، دست به خلق آثار فیگوراتیو و واقع‌گرا زدند که بر زندگی روزمره، بدن انسان و حالات درونی تأکید داشت. این مکتب به نوعی در واکنش به رخدادهای جنگ جهانی دوم و تأثیرات عمیق اجتماعی و روانی آن بر افراد شکل گرفت.

ویژگی‌های مکتب لندن 

آثار هنرمندان مکتب لندن با تأکید بر فیگور انسان و تلاش برای بازنمایی جنبه‌های مختلف حیات انسانی شناخته می‌شوند. البته باید توجه داشت که این بازگشت فیگورهای انسانی در نقاشی، هرگز به معنای نمایش به شیوه‌های قدیمی و کلاسیک نبود. تلاش آنها به نوعی نمایش زخم‌ها، پیچیدگی‌ها و زیبایی‌های زندگی واقعی بود. اما رسالت این مکتب وقتی مشخص‌ می‌شود که با دیدی جهانشمول به وضعیت هنر معاصر در آمریکا و سایر نقاط جهان بنگریم. در آن زمان آمریکا به واسطه‌ی هنرمندانی چون جکسون پولاک و مارک روتکو صحنه‌ی اصلی هنر مدرن محسوب می‌شد. در این جریان آوانگاردیسم، هدف بیشتر شکستن مرزها، رسیدن به نقاشی ناب و ایده‌هایی از این قبیل بود. وجود این جنبش‌های موازی در نقاط مختلف جهان بیانگر تمایل هنرمندان به بازگشت موضوعات انسانی در دوره‌ای پر از تغییر و پیچیدگی بود. مکتب لندن برخلاف این جریان‌ها در پی آن بود تا تجربه‌ی زیسته، چالش‌های روح انسان مدرن و شرایط اجتماعی پس از جنگ را در هنر بازتاب دهد.

هنرمندان این مکتب اغلب از رنگ‌های غنی، ترکیب‌بندی‌های خلاقانه و تکنیک‌های دقیق برای ایجاد آثاری بهره می‌بردند که احساسات عمیق را منتقل می‌کرد. اگرچه این هنرمندان به‌طور رسمی با یکدیگر سازمان‌دهی نشده بودند، اما اشتراکات فکری، آن‌ها را در یک جریان مشترک هنری قرار داد. هر یک از آنها شیوه‌ی منحصر به فرد و خاص خود را حفظ کرد و همزمان تفاوت‌هایش با دیگری را به رسمیت شناخت که این بسیار همسو با روح روشنفکرانه‌ی زمانه بود. این مکتب به گونه ای اجتماع عزلت‌نشین‌ها بود؛ جمع هنرمندان منزوی‌ای که هیچ کدام شبیه هم نبودند!

اعضای برجسته مکتب لندن

Study after Velazquez’s portrait of Pope Innocent X, Francis bacon,oil on canvas, 1953,
Des Moines Art Center, Des Moines, IA, US
©Francis Bacon

۱. فرانسیس بیکن (Francis Bacon): شاعر آشفتگی‌های درونی 

بیکن یکی از پرنفوذترین هنرمندان مکتب لندن بود که آثارش، نظیر “سه مطالعه از سر لوسین فروید” بر آشفتگی روانی و رنج انسانی تمرکز داشت. تابلوهای او با کادربندی غیرمعمول و رنگ‌های شدید، احساس گسست و ناپایداری را به تصویر می‌کشیدند.

Girl with a White Dog, Lucian freud, c.1951 – c.1952, oil on canvas, Tate Modern, London, UK ©Lucian Freud

۲. لوسین فروید (Lucian Freud): تحلیلگر چهره و روان 

عمده شهرت لوسین فروید، نوه‌ی زیگموند فروید، فیگورها و پرتره‌های روانشناختی‌اش است. او با ضربات پرقدرت قلم و لایه‌های ضخیم رنگ، توانست نه تنها شباهت ظاهری بلکه درونیات شخصیت‌هایش را به بیننده منتقل کند.

۳. لئون کوسوفسکی (Leon Kossoff): هنرمند زندگی شهری 

کوسوفسکی به بازنمایی صحنه‌های شلوغ شهری و زندگی روزمره‌ی شهرنشینان علاقه‌مند بود. او با استفاده از خطوط آزاد و رنگ‌های تند، حالتی زنده و پویا به آثارش می‌بخشید.

J.Y.M. Seated No. 1, Frank Auerbach, 1981, oil on board,
Tate Modern, London, UK
©Frank Auerbach

۴. فرانک اوئرباخ (Frank Auerbach): تجسم قدرت و صلابت 

آثار اوئرباخ اغلب با فرم‌های قوی و خطوط برجسته خلق شده‌اند که حس استحکام و شدت را منتقل می‌کنند. حجم و جرم زیاد رنگ‌های آثار او بر بوم، حتی می‌تواند مخاطب را در مقابل یک فضای سه‌بعدی قرار می‌دهد. طبیعت بی‌جان و پرتره‌های او، گرچه ساده به نظر می‌آیند، اما لایه‌های عمیق معنایی دارند.

۵. ر.ب. کیتای (R.B. Kitaj): راوی روایت‌های بصری 

کیتای در آثار خود به ترکیب فیگورها و روایت‌های پیچیده پرداخت. او عناصری از ادبیات و فلسفه را به کارهای خود وارد کرد و آثاری خلق کرد که هم از نظر بصری و هم مفهومی غنی بودند.

تأثیر مکتب لندن بر هنر معاصر 

مکتب لندن، با تأکید بر فیگور و بازتاب احساسات و روان انسان‌ها، تأثیری عمیق بر هنر معاصر گذاشت. پافشاری هنرمندان این مکتب بر بازنمایی واقعیت، الهام‌بخش نسل‌های بعدی هنرمندان شد تا ارتباطی عمیق‌تر با تجربه‌های انسانی برقرار سازند. اهمیت این مکتب سبب شده است که نمایش آثار و نقاشی‌های هنرمندان آن همچنان در گالری‌های معتبر جهانی ادامه یابد و موضوع بحث‌های هنری و آکادمیک باشد. آثار این هنرمندان، پلی میان گذشته و حال ایجاد کردند و همچنان به‌عنوان منابع الهام و بازتاب عمق انسانیت در هنر شناخته می‌شوند.

Featured Image copyright: ©Francis Bacon

Recommend0 recommendationsPublished in Uncategorized

Related Articles

Responses

Your email address will not be published. Required fields are marked *